خورخه ولپی اِسکالانتِ[1] متولد 1968، رماننویس و مقالهنویس مکزیکی است. او دکترای حقوق و زبان اسپانیایی دارد. آثار او به بیستوپنج زبان ترجمه شده و جوایزی متعددی را از آنِ خود کرده است. وی علاوه بر نویسندگی به عنوان سفیر فرهنگی مکزیک، مدیر کانال 22 مکزیک فعالیت کرده و مدیر جشنوارهی بینالمللی سروانتینو است.
ولپی با اولین کارهای منتشر شدهاش و مشارکت در بیانیهی مانیفست کِرَک[2] به همراه چند نویسندهی جوان در اعتراض به وضعیت موجودِ ادبیات مکزیک، توجهها را به خود توجه کرد. رمانهای ولپی با تمرکز بر عملکرد شخصیتها و تحقیقات در مباحث آکادمیک به ویژه تاریخ و علم، از رئالیسم جادویی و سایر گرایشهای ادبیات آمریکای لاتین فاصله گرفته است.
از کودکی به تاریخ و علم علاقه و دوست داشت مورخ شود، متخصص در قرون وسطی، و تلاش کرد کتابی در این مورد بنویسد. بعدها به ادبیات علاقهمند شد اما تاریخ و علم همچنان در نوشتههایش پررنگ بود.
اوایل دههی 90، ولپی به عنوان منشی دیِگو والادس، دادستان مکزیکوسیتی و بعداً دادستان مکزیک کار کرد. سال 1994 در اُکساکا بود كه یك مقام دولتی ایالتی در آنجا ترور شد و این موضوع ایدهی رمانش به نام لاپاز دُلاس سِپُلکراس[3] شد. اگرچه ده سال بعد منتشر شد، یک ماه قبل از ترور لوئیس دونالدو کولسیو، اما در بخشی از کتاب ترور سیاسی صورت میگیرد که خیلی شبیه ترور کولسیو است. در آن کتاب همچنین به سقوط حزب انقلابی سازمانی پرداخته شده.
ولپی سال 1996 برای اخذ دکترای خود در دانشگاه سالامانکا به اسپانیا رفت. در مدت حضورش در اسپانیا نگارش رمان در جستوجوی کلینگزور را آغاز کرد. در آنجا با نویسندهای به نام ایگناسیو پادیلا ملاقات کرد و تجربیاتشان را با هم به اشتراک گذاشتند و از وی به شکل غیرمستقیم در رمانش تأثیر گرفت. او همچنین برای تحقیقاتش به منظور نگارش این رمان زبان آلمانی را آموخت.
وُلپی پس از خواندن تِرا نوستارا[4] اثر کارلوس فوئنتس تصمیم به نویسندگی گرفت زیرا متقاعد شده بود نوشتن میتواند تاریخ را از نو بسازد. ستایش فوئنتس از رمان در جستوجوی کلینگزور، باب آشنایی ولپی را با او میسر ساخت.
7 آگوست 1996 به همراه چند نویسندهی جوان، برای خواندن مانیفست کِرک در فرهنگسرای سانترو همدیگر را ملاقات کردند که بیانکنندهی سرخوردگی از سیستم اجتماعی-سیاسی با مضامین آخرالزمانی مرتبط با پایان هزاره بود. همان چیزی که کلمهی «کرک» اشاره داشت. به دنبال این مانیفست، تقریباً همزمان پنج اثر از این گروه با کتابهایی که برچسب «رمانهای کرک» داشتند منتشر شد و عمدتا اعتراضی بودند به رمانهای غالب آن دوره با برچسب «چراغ ادبیات» و همچنین رویدادهای جاری. آنها خود را «نسل کرک» نامیدند و از آن به عنوان یک جنبش یاد شد اما بیشتر در نوشتههای ولپی و سایر نویسندگان نوعی همگرایی به وجود آورد. «رمانهای کرک» شبهاتی را ایجاد کرد اما مطبوعات فرهنگی مکزیک از آنها حمایت کردند. برخی این گروه را به فعالیت تبلیغاتی متهم کردند و برخی دیگر آن را موفقیتی بزرگ خواندند. بعدها ولپی از آن به عنوان آزمونی بزرگ یاد کرد. این گروه بعدها به عنوان دوستان و همکار باقی ماندند و بازتابی از تجربهی کرک را منتشر کردند.
رمان در جستوجوی کلینگزور موفقترین اثر ولپی است که به نوزده زبان ترجمه شده و رکورد فروش در اروپا را شکسته، جزء پرفروشها در جهان بوده و در رادیو آلمان نیز خوانده شده است. این کتاب بخش اول از سهگانهای است شامل اِل فَن دُلَلاکورا[5] (2004) و نُسِرا لاتیِرا[6] (2006). این کتاب جایزهی پریمو بیبلیوتکا بِرِو[7] در اسپانیا در سال 1999و جایزهی دُزُسیان بقیزان کَوُق[8] در فرانسه در سال 1999 را دریافت کرد.
رمان در جستوجوی کلینگزور روایتی است از زبان گوستاف لینکس دانشمند ریاضیدان آلمانی دربارهی زندگی خودش، ترور نافرجام هیتلر، وقایع جنگ جهانی و دانشمندی که گفته میشد دست راست هیتلر در پروژههای علمی و اتمی بوده است. شبحی به نام کلینگزور.
میتوان گفت در جستوجوی کلینگزور یک رمان تاریخی است با درونمایهی واقعیت. رمانی که در آن مرز بین تخیل و واقعیت از میان رفته و مخاطب از طرفی داستانی را میخواند که تصویرسازی زیبایی براساس مشاهدات لینکس، کتابها و مقالات بسیار که خورخه ولپی مطالعه کرده صورت گرفته و از طرفی ابتدای هر بخش لینکس قوانینی را آورده و پس از فرضیهسازی و نتیجهگیری سراغ داستان اصلی رفته تا به مخاطبان برساند که داستان براساس شواهد مذکور بسیار نزدیک به واقعیت است.
در مورد خورخه وُلپی نیز باید اذعان کرد که رمانهای او دارای سبک نوشتاری خاص است که از دیگر ادبیات آمریکای لاتین به ویژه رئالیسم جادویی متمایز شده. رمانهایش سرگرمکننده و آموزنده با تاکید بر تحقیق و تفحص است. از نظر ولپی ادبیات عاملی است برای ارضای کنجکاوی بشر و جستوجوی دانش. ولپی ترجیح میدهد از راویان اولشخص استفاده کند. از نظر ولپی، رمان خوانندگان را در موقعیتی قرار میدهد تا بتوانند چگونگی عملکرد انسان را بررسی کنند. او از هویت به عنوان ترکیبی از شخصیت، خلق و خو و اراده مینویسد. داستانهایش غالباً آزمایشهایی هستند برای کنار هم قرار دادن خلقوخوهای خاص به منظور تجزیه و تحلیل تعاملشان با یکدیگر. بااینحال، دانش در رمانهای ولپی در گرو جستوجو و کاوش است، نه توضیح شناختهشدهها، و به طور کلی با مفهوم هویت و رفتار انسان مرتبط است.
[1] Jorge Volpi Escalante
[2] Crack Manifesto جنبش ادبی در مکزیک که با طرد فضای روستایی رمانهای مارکز، و حرکت به سمت داستانهای رئالیستی با زمینههای شهری برگرفته از فرهنگ آمریکایی، همراه بود.
[3] La paz de los sepulcros
[4] Terra Nostra
[5] El fin de la locura
[6] No sera la Tierra
[7] Premio Biblioteca Breve
[8] Deux-Océans-Brizane-Cavour