روبرتو بولانیو سال ۱۹۵۳ در سانتیاگو به دنیا آمد. سختی و مشقت را از دوران کودکی لمس کرد. در خانوادهای متوسط با پدر رانندۀ کامیون و مادر معلم بزرگ شد و در شهرهای مختلف شیلی سرگردان بودند تا اینکه در دوران نوجوانی به مکزیکوسیتی مهاجرت کردند. از همان سنین جذب ادبیات شد و نویسندۀ محبوبش، بورخس بود. همچنین، عاشق سبک نویسندگان آمریکای شمالی، از جمله آثار مارک تواین[1] و والت ویتمن[2]، بود. به گفتۀ خودش، بیشتر از آنکه دلش بخواهد نویسنده شود، ترجیح میداد کارآگاه باشد، کسی که «میتوانست به صحنۀ جرم بازگردد و از ارواح ترسی نداشته باشد.»
اواخر دهۀ شصت، تظاهرات خیابانی در مکزیکوسیتی علایق سیاسیاش را بیدار کرد. در همان سالها به السالوادور رفت و با شاعرهای چپگرا آشنا شد؛ با شعر و اسلحه. سال 1973 به سانتیاگو آمد و در انقلاب سوسیالیستی شرکت کرد. در آنجا نیروهای آگوستو پینوشه او را دستگیر کردند اما به لطف یکی از همکلاسیهای سابقش که بهطور اتفاقی نگهبان زندان بود از مرگ احتمالی نجات پیدا کرد و به مکزیک بازگشت.
اواسط دهۀ هشتاد به اسپانیا رفت و با کارولینا لوپس کاتالونیایی ازدواج کرد. پدر شدن، زندگی بولانیو را متحول کرد و برای گذران زندگی، شعر را کنار گذاشت و به نثر روی آورد. وقتی فهمید کبدش بهشدت آسیب دیده بیوقفه نوشت. از ۱۹۹۶ به بعد، سالی یک یا دو کتاب نوشت. این نویسنده سال ۲۰۰۳ در پنجاهسالگی و درحالیکه در انتظار پیوند بود درگذشت. او نهتنها در شیلی و مکزیک، بلکه در السالوادور، فرانسه و نهایتاً در اسپانیا نیز زندگی کولیواری داشت.
بولانیو را میتوان پرچمدار نویسندگان عصر جدید آمریکای لاتین دانست. از او به عنوان گارسیا مارکز دورۀ جدید ادبیات لاتین یاد میکنند، البته کارآگاهان وحشی با فاصله گرفتن از صد سال تنهایی مسیری جدید را در ادبیات آمریکای لاتین در پیش گرفت که در رمان 2666 به اوج رسید. در آثار بولانیو ردپای محبوبترین نویسندگانش را میتوان به وضوح دید. معما و طنز دو عنصر اثرگذار بولانیو، در شعر و داستانهایش به بهترین شکل نمایش داده شدهاند. تعمق همراه با کنایه دربارۀ نویسندگان و ادبیات، درونمایۀ رمانهای بولانیو است. همچنین تلفیق طنز و وحشت، هم درام را شدت بخشیده و هم خواننده را با ایجاد احساس اطمینان، تسکین داده است. پنجرههای درون خانۀ داستانهای او، که به شکلی ناهنجار روی دیوار قرار گرفتهاند، «گیجکننده، نشاطبخش و دیوانهکننده» هستند و با این توصیفها، ما را به یاد کتابخانۀ سرگیجهآور بابل در داستان بورخس میاندازند. از نگاه منتقدان، کارآگاهان وحشی و 2666 دو شاهکار بولانیو هستند که بر ادبیات جهان تأثیر گذاشتهاند و دیگر داستانهای بولانیو در مقایسه با این دو اثر حجیم، بیشتر شبیه نمایشنامههایی تقطیر شده هستند. میتوان گفت تقریباً تمام آثار نثر بولانیو به نوعی نسخهای خیالی از تاریخ زندگی خودش هستند. البته مرز بیوگرافی و داستانهایش برای همیشه مبهم خواهد ماند. بولانیو بوم داستانهایش را با احساساتی آشفته پر میکند اما با چارچوبی فکری و خونسرد. این سبک شایستۀ نام خود بولانیو است: مدرنیسم دوآتشه.
کارآگاهان وحشی جزو آخرین آثار این نویسنده پیش از مرگش است که سال 1998 منتشر شد. این رمان در سال 1999 برندۀ جایزۀ رومولو گایهگوس[3] شد که معتبرترین جایزۀ ادبی کشورهای آمریکای لاتین محسوب میشود و از آن به عنوان جایزۀ بوکر اسپانیزبانها نام میبرند. بولانیو از این رمان به عنوان نامهای عاشقانه به نسل خود یاد میکند. وقتی کارآگاهان وحشی منتشر شد، ایگناسیو اِچِواریا، برجستهترین منتقد ادبی اسپانیا، آن را به عنوان رمانی که بورخس میتوانست بنویسد ستایش کرد. کارآگاهان وحشی سرشار از نمادها و استعارهها است؛ نمادهایی که در رمان 2666 نیز نقشی پررنگ دارند: شخصیتهای متعدد که با وجود حضوری کمرنگ تاثیری شگرف بر داستان میگذارند، خردهروایتها و زوایای دید متفاوت در داستان، مکانها و برشهای زمانی متعدد، در کنار هم پازل بولانیو را کامل میکنند. کارآگاهان وحشی از دل ادبیات بیرون میآید: خندهدار و مهیج، پرتعلیق و مالیخولیایی، پر از شوخیهایی در مورد ادبیات آمریکای لاتین که برای لذت بردن از آنها لازم نیست درکشان کنید. این رمان سفری است پیچیده که با گذر از کشورهای مختلف از مکزیکوسیتی آغاز و به صحرای شمال مکزیک ختم میشود.
[1] Mark Twain
[2] Walt Whitman
[3] The Rómulo Gallegos International Novel Prize